یک اتفاق با مزه
سلام . هفته پیش ک اومده بودیم پیشتون , مادر جون رفته بود یه خونه جدید که من وعمو آدرسشو خوب بلد نبودیم و دایی ما رو برد اونجا , شب رسیدیم. بعد که تو اومدی با عمو امیر رفتیم خونه مادرش تو هم وقتی از ماشین پیاده شدی . خودت رفتی تو کوچشون و خونشونو پیدا کردی , خیلی باهوشی آخه 3 بار بیشتر اونجا نرفته بودی .من و عمو هم کلی تعجب کردیم , اونجا هم با یاس کوچلو بازی کردی و سوار روروئکش شدی , خلاصه ساعت 12 بود که برگشتیم خونه مادر جون توی راه یه بستنی خوردی و خوابیدی تو بغلم .من دم در پیاده شدم تا زنگ بزنم تو هم توی بغلم بودی چند بار زنگ زدم تادر باز شد رفتم تو حیاط و عمو هم میخواست درو باز کنه یه آقا که تا حالا ندیده ...
نویسنده :
خاله جون
20:46